اعتراف رژیم صهیونیستی به قوی شدن حزب الله در سوریه : حزب الله به یک نیروی فرامرزی تبدیل شده است
پس از اعلام ورود نیروهای حزب الله لبنان به میدان درگیریها در سوریه مقامات صهیونیسم نسبت به از بین رفتن تدریجی توان و قدرت حزب الله ابراز امیدواری و خوشحالی کردند.
حزبی که توانست در سال 2000 میلادی سرزمینهای اشغال شده در لبنان را از چنگ آنها در آورد و در جنگ 33 روزه 2006 نیز دشمن را وادار ساخت…
تا اعتراف کند که به هیچ یک از اهداف خود در جنگ دست نیافته است و با تواضع تمام مجبور به مبادله اسیران با حزب الله شد.
اکنون و پس از دوسال از حضور میدانی حزب الله در سوریه رژیم صهیونیستی به دیده دیگری به این حزب می نگرد. گرچه اسرائیل با شهید و زخمی شدن هر رزمنده حزب الله آن را یک پیروزی برای خود تلقی می کند اما به طور کلی دیگر ان نگاه حزبی و دفاعی را ندارد بلکه آن را یک ارتش نظامی رسمی و چه بسا قویتر از برخی ارتشهای کشورها می بیند. به عبارت دیگر حزب الله اکنون به یک نیروی فرامرزی تبدیل شده و نیویورک تایمز نیز نظریه ” تحیلی توان حزب الله در سوریه ” را نادرست توصیف می کند.
آنچه که خواب را از بر مسئولان تل آویو حرام کرده است تراکم تجارب حزب الله در جنگهای چریکی در سوریه است آن هم در شرایطی که از حضور خود در جنوب لبنان سر سوزنی عقب نشینیی نکرده است.
برخی از تحلیلگران تجربه نظامی حزب الله در سوریه را بدین نحو تبیین می کنند:
1 - در حوزه نیروهای انسانی: گرچه حزب الله تعدادی از عناصر و نیروهای کادر خود را در طول این دو سال از دست داد - تعدا شهدا بیش از شهدای جنگ 33 روزه سال 2006 است- اما این امر به هیچ وجه اثر منفی در روحیه رزمندگان نداشته زیرا در این دوسال آمار پیوستن به نیروهای نظامی در بین جوانان بویژه سنین 18 تا 24 سال رشد فزاینده ای داشته است و تعداد آنها حتی از تعداد کسانی که پس از جنگ 2006 به حزب الله پیوستند فراتر رفته است.
2 - برخلاف ادعای رسانه های منطقه و جهان مبنی بر تمرد و نافرمانی در صفوف رزمندگان حزب الله حقیقت کاملا برعکس است.نظرسنجی سفارت ایالات متحده در بیروت نشان می دهد که بیش از 90 درصد شیعیان لبنان موافق حضور حزب الله در سوریه هستند.
3 - حضور در سوریه سبب تبلور فرهنگی حزب شده است این تبلور در گفتگوی سید حسن نصرالله با روزنامه السفیر کاملا نمایان بود : ” از نظر من خطر تکفیریها و اسرائیلیها هیچکدام از دیگری بیشتر نیست، و این دو اکنون با یکدیگر مساوی هستند. به عبارت دقیقتر این دو خطر همزمان هستند و نمیتوان گفت که خطر تکفیریها یک خطر متأخر است. این خطر همواره وجود داشته، ولی قبلا برای ما و کشور ما خطری تأخیری بود.”
بدین ترتیب هیچ رزمنده و منتسب به حزب الله را پیدا نمی کنید که درباره مشروعیت حضور این حزب در سوریه نظر مخالفی بدهد بلکه اکثر آنان اهمیت مواجهه با با خطر تکفیر در سوریه را به اندازه خطر طرح خاورمیانه جدید در سال 2006 می بینند.
4 - حزب الله در این جنگ دوساله توان تاکتیکی و رزمی فوق العاده ای کسب کرد که سابقا چنین امکانی را نداشت:
- تمام رزمندگان بلافاصله پس از اتمام دوره آموزش نظامی وارد میدان جنگ می شوند و بدین ترتیب آموزشهای نظری نبرد عملیاتی را در پی خواهد داشت ؛ بویژه جنگ شهری که سختترین نوع درگیریها در جهان است. حزب الله با نیروهای ارتشی کلاسیک مواجه نیست بلکه گروههایی هستند که اغلب آنها در جنگهای افغانستان و کوزوو و بوسنی و هرزگوین و عراق و چچن شرکت داشته اند.
- حزب الله در این جنگ موفق شد به مخازن سلاح جدید و متنوع دست یابد.
- تکفیریها با سپر قرار دادن شهروندان خدمت بزرگی به نیروهای مقاومت کردند و از این طریق قدرت هدف گیری رزمندگان را بسیار ارتقا دادند.
- تحلیلگران نظامی موفقیت دیگری برای حزب الله بیان می کنند و آن نیز توانایی فرماندهی و سیطره بر میدان نبرد پیچیده و گسترده می باشد که از نظر جغرافیایی بسیار متنوع است ؛ بطوریکه تا قبل از جنگ سوریه هر فرمانده در حزب 70 الی 80 نفر را در اختیار داشت اما اکنون هر فرمانده حدود 700 رزمنده را فرماندهی می کند.
5 - برای اولین بار در تاریخ حزب الله از تاکتیکهای مقاومتی و دفاعی به حمله و هجوم روی آورد.این نکته را نباید نادیده گرفت که در جریان آزادسازی القصیر تمام تحرکات حزب تحت رصد ماهواره های اسرائیلی بود و ارتش اسرائیل به توان حزب الله در ادغام فنون جنگی کلاسیک با جنگهای چریکی و شهری اعتراف کرد.
این دستاوردها در طی دو سال حضور نیروها در سوریه بودند که نگرانی صهیونیست ها از توان جدید حزب الله را بیشتر کرده است بویزه آنکه سید حسن نصرالله در سخنان خود تهدید کرده بود که اگر جنگی روی دهد وارد الجلیل خواهند شد.